زلزله پژوهش نباشیم

سالهاست بعد از مطالعه بعضی کتابها و مقالههایی که در حوزه علمی علم اطلاعات و دانششناسی یا همان کتابداری و اطلاع رسانی، نوشته میشوند، یک سوال برایم پیش میآید، چی شد؟ اصلا هدف مقاله و کتاب چه بود و به کجا ختم شد؟ مدتی است این سوالها بعد از خواندن برخی آثار جدید بیشتر و بیشتر شده است، آنقدر که مجبور شدم دست به قلم شوم. کاری به مقاله سازی و یا کتاب سازی ندارم و این مشکل را نادیده میگیرم چون یک بعدش مشکل از نویسنده است و یک بعدش سیاستگذاری ضعیف علمی کشور است، وقتی معیار ارتقا در کشور تعداد مقاله و کتاب و به صورت کمی است، دیگر نمیشود به این مسائل پرداخت. اما آثاری می بینم که به موضوعات جدید پرداختهاند و حوزههای جدید را وارد رشته کردهاند اما مطلب را خوب بیان نکرده و به نوعی خوب پخته نکردهاند و فقط به یک اشاره کلی اکتفا کردهاند، این مساله تاجایی پیش میرود که در یک مقاله بیست صفحهای دو یا سه خط در مورد اصل مساله که در عنوان مقاله هم به آن اشاره شده حرف زده شده و مابقی به مقدمه پرداخته است که هیچ ارتباطی با نیاز کاربر ندارد. درست است ما در برخی حوزههای علمی ضعفهایی داریم و در برخی بخشها در رشته ما حداقل در زبان فارسی کم کار شده است. اما این دلیل نمیشود که هر چه به دستمان آمد را بیاوریم داخل رشته، هر چه این مسائل را میبینم یاد این مثال میافتم، ما زمانی که سردمان هست کت میپوشیم، اما تصور کنید این کت شخص دیگری است که اندازهاش خیلی از ما بزرگتر است، این برای رفع سرما خوب است و گرم میشویم، اما آنقدر گشاد است که هر کس از دور ببیند میفهمد کت عاریه ای است و حتی گاه آنقدر بزرگ است که بر زمین میلغزد و گرد و خاکی راه میاندازد که به چشم خودمان و اطرافیان میرود. در رشته علم اطلاعات و دانش شناسی (کتابداری و اطلاع رسانی)، ما هم برخی مباحث را وارد رشته کردهایم که خوب تبیین نشده و هر کس میخواند آخرش این سوال برایش پیش میآید، که چه؟ چه ربطی داشت؟ این عنوان مطلب که نباید نتیجه اش این باشد و ... داستان همان داستان کت هست و همه میدانند این ربطی به ما ندارد و خوب پخته نشده است. شاید یکی از علل اصلی اینکه ما در برخی حوزه های جدید حرفی برای گفتن نداریم همان بی اهمیتی به تبیین صحیح و کامل آن حوزه است. چقدر خوب می شود قبل از پوشیدن کت، اضافههایش را ببریم و خوب سایز بزنیم و بعد بپوشیم تا علاوه بر پوشاندن ضعفمان به ظاهر و تیپش هم توجه کرده باشیم و بدانیم چه مینویسیم و برای دوای چه دردی استفاده میکنیم. این معضل بزرگی است، کاش در نوشتههایمان بیشتر دقت کنیم.
یک مساله دیگر، یک کیک را در نظر بگیرید، یک نفر به بخشی از کیک ناخنک میزند، دیگر کسی به اون بخش دست نمیزند و منجر به از بین رفتن و خراب شدن کیک میشود، این شبیه برخی حوزههای علمی است که ما در آن مقالههایی مینویسیم و آثاری منتشر میکنیم، اما فقط در حد یک اثر، آن هم برخی وقتها آنقدر ضعیف است که نمیشود رویش حساب باز کرد. من به این افراد زلزله پژوهش میگویم، چون یکباره میآیند، خراب میکنند و یکباره هم میروند. هیچ عکس العملی هم در برابر رفتارشان نمیتوان داشت. شاید بهتر باشد ما هم وقتی حوزهای را برای کار کردن انتخاب میکنیم آنقدر در موردش بنویسیم و کار کنیم تا جا بیفتد و دیگران نیز مجاب شوند که در حوزه مورد بررسی بنویسند و تولید اثر کنند. آثاری که در حوزههای جدید نوشته میشوند باید آنقدر خوب تبیین شوند و سمباده کشی شوند تا جلا یابند و کاربردی شوند. پژوهشگر باید با مطالعه آثار مختلف به حوزه کاری خود مسلط باشد تا خوب بتواند در بخش بحث و نتیجهگیری، مطلب را بشکافد و گره کار را باز کند، چه بسیارند حوزههایی که بهخاطر همین ناخنک زدنها سوخته و از بین رفتهاند. شاید بهتر باشد برای پژوهشها و پایاننامههایمان به آن حوزهها بپردازیم و آنها را در رشته خوب جا بیاندازیم تا اینکه وارد حوزه جدیدی شویم و یک اثر چاپ کنیم، بدون آنکه کسی بفهمد، چه شد؟ هدف چه بود؟ نتیجه چه شد؟ حوزه را رها کنیم و به اصطلاح حوزه را بسوزانیم. بارها بوده که مقالههای مطالعه کردهام که عنوانش آنقدر زیبا و با ارزش بوده که مخاطب را به خواندن سوق میدهد اما در محتوا آنقدر ضعیف کار شده است که خواننده بعد از خواندنش متوجه میشود فقط وقت صرف کرده است، بهتر بگویم به همان کت رسیده است که آنقدر گشاد بوده، فهیمده عاریهای است و جلوه زیبایی ندارد. این مسئله ناخنک زدن فقط مربوط به نویسنده نیست و فقط وی را متضرر نمیکند. این باعث میشود سایر پژوهشگران نیز این حوزهها را رها کنند و رشته نیز هیچگاه در این مباحث حرفی برای گفتن نداشته باشد و مثل بسیاری حوزهها که متخصصان رشته علم اطلاعات و دانششناسی میتوانستند وارد شوند، اما با این مسائل نتوانند و حوزه بسوزد و سایر رشتهها آنها را بقاپند. تا زمانی که آثار علمی خوب و قوی در حوزههای مختلف علمی تالیف نکنیم و خیاطان خوبی برای تبیین نظریه ها نباشیم نمیتوانیم حوزههای علمی را حفظ نموده و حتی در آینده نیز در بازار کاری آن تسهیم شویم. بنابراین از تمامی پژوهشگران عزیز تقاضا دارم ناخنک نزنند و چپاول نکنند، واژه چپاولگر که اولین بار از جفری بیل در همایش نشریات علمی کشور شنیدم به نظرم در این جا هم به کار میرود، برخی نویسندگان که فقط در حوزههای جدید سرک میکشند و موضوع را میسوازنند شبیه چپاولگران حرکت میکنند اگر میخواهند در حوزهای فعالیت کنند و اثر تولید کنند، خوب آن را بپرورانند و اضافیهایش را ببرند و در تبیین دقیقش تلاش کنند، آنقدر در آن حوزه علمی اثر تولید کنند که دیگران نیز مجاب شوند در آن حوزه بنویسند و قلم بزنند.
دوستان و اساتید گرامی این نظر شخصی بنده هست و بدون هیچ سوگیری خاصی تدوین شده است. امید دارم با راهنمایی خود و نظرات ارزنده تون به بهبود این مطلب و نظر کمک کنید، امید دارم نظرات شما منجر به باز شدن بحث جدیدی در رشته خواهد شد.
شاد باشید