توران میرهادی: بانوی مُدبر، عشق و صلح
از بانویی نام میبرم و مینویسم که در سالهای دور بهواسطه خویشاوندی عزیز با او آشنا شدم. او کسی نیست جز خانم توران میرهادی، روزهایی که به شورای کتاب کودک میرفتم برای اولین بار ایشان را آنجا زیارت کردم. او همیشه متواضع، خوش برخورد و لبخند بر لب داشت. بخاطر دارم زمانی که ایشان را میدیدم چقدر با عشق و علاقه با دوستان و همکاران شورایی و بویژه با فرهنگنامه کودکان و نوجوانان همکاری صمیمانه داشتند و برای فرهنگنامه از جان مایه گذاشتند و همچنین با مشارکت و دستان پر مهرو توانمندشان داستان فرهنگنامه کودکان و نوجوانان را تا جلد هفدهم به ثمر رساندند.
استاد رحمت الله فتاحی ، نامی پیوند خورده با حرفه و رشته کتابداری!
سعادت شاگردی ایشان را نداشتم، اما اغلب جایی که مراسم و یا برنامههای مرتبط با رشته، جلسات انجمن، مصاحبه دکتری و از این قبیل بود حضور پر انرژیشان را شاهد بودم… بهجز بهرهمندی از پژوهشها، کتب و مقالههای ایشان آنچه همواره برایم جالب هست همین حضور پر نشاط فارغ از سن و سال یا بُعد مسافت و شرکت در جمعهای دانشجویی است. عشق به حرفه و رشته در رفتار ایشان موج میزند، این علاقمندی و پیوستگی با رشته و حرفه کتابداری زمینه فعالیتهایی از قبیل تاسیس گروه بحث کتابداری، تالیفات و آثار متعدد در حوزه کتابداری، نیکنامی این استاد در مرزهای فراتر از رشته و همچنین سمتهای اجراییشان را فراهم آورده است.
دکتر جعفر مهراد
دکتر جعفر مهراد را باید اسطوره ای تمام نشدنی در تاریخ علم ایران قلمداد کرد. انجام طیف وسیعی از کارهای موفقیت آمیز مانند راه اندازی دانشکده، رشته، نشریه، پایگاه بین المللی استنادی و ده ها اقدام ملی و کم نظیر دیگر در کنار انجام فعالیت های آموزشی و پژوهشی به وسیله یک عضو هیات علمی دانشگاه در طول فعالیت حرفه ای از کمتر کسی ساخته است.
مسیر طولانی و منطقی رسیدن به موفقیت: چگونه می توان طی کرد؟
برای بسیاری از انسانها، بویژه جوانان، همواره این پرسش مطرح است که چگونه می توان به موفقیت رسید. پاسخ به این پرسش نیازمند ژرف اندیشی است. برخلاف تصور اولیه بسیاری از افراد، نمی توان انتظار داشت که یکشبه به موفقیت خواهیم رسید. باید پذیرفت که رسیدن به موفقیت نیازمند طی یک مسیر طولانی و چالش برانگیز است.
استاد علی آدینه قهرمانی، دلسوز، جدی و پرتلاش؛
نوشتن در باب استاد برای بنده، به عنوان کوچکترین شاگردشان شاید شایسته نباشد اما با کسب اجازه از بزرگان و استاد عزیزم می خواهم چند کلمه در باب تاثیری که ایشان در دوران دانشجویی و حمایتهای بی دریغشان در طول این مدت آشنایی به حقیر داشتند با شما خوانندگان محترم در میان بگذارم
دکتر محمد حسن زاده، استاد انسانیت و مهربانی
نخستین بار، خدا از نام خویش، نام تو را آفرید . از رسالت برگزیدگان خویش، سهم شانه های بردبارتو قرار داد. فانوس شبانه روز علم را در دست هایت نهاد و تو را روشن گر جاده های هستی رقم زد.
برای آن شاعر بیهوازی: بهار رهادوست
خطکش چوبی را بالا میبُرد و میزد به بازوی استاد علیبیگ. صدایش تند شده بود و چشمانش به قرمزی میزد. کنجکاو شده بودم که چرا استاد آرام ما چنین برافروخته است؟ آنقدر عصبانی بود که نمیشد از خودش پرسید. داشتم از فضولی میمردم. خانمی که روی صندلی جلوی میز خانم دکتر اسدی گرکانی نشسته بود، جمع شده در صندلی، تا میآمد حرفی بزند و از خودش دفاع کند، با شلیک مسلسلوار اعتراضهای استاد مواجه میشد. آن خطکش، که بعداً نماد شوخی و سلاح مبارزه استاد در همان اتاق گروه شده بود، به سمت همه نشانه میرفت. حتی من هم که از سرتاپای ماجرا بیاطلاع بودم مورد اشاره خطکش کذایی قرار گرفتم. استاد رو به آن خانم کرد و گفت: «آخر شما که متشرع هستید و بهزودی قرار است خانم دکتر هم بشوید، نباید از خودتان بپرسید این کاری که میکنید ظلم در حق دیگری است؟ آیا تضییع حق دیگران جایز است؟ و...». آن بینوا هم بعد از کمی لکنت زبان حرفهایی زدند که اوضاع را ملتهبتر کرد و بالاخره از آن مهلکه در رفت. بعد از رفتن ایشان و آرام شدن فضا، فهمیدم ماجرا از این قرار بوده که این خانمِ دانشجو در دانشگاهی دیگر، تز دکتری خودش را با استاد راهنما و مشاور دانشگاه خودشان گرفته بود اما از بس آنها بیسواد بودند و به ایشان کمک نمیکردند، آمده بود و برای راهنمایی دست به دامان دکتر اسدی گرکانی، مدیر گروه وقتِ کتابداری و اطلاعرسانی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی ایران، شده بود. همین باعث عصبانیت خانم رهادوست شده بود که چرا اعتراض نمیکنید؟ چرا این شرایط را میپذیرید و گامی برای اصلاح آن بر نمیدارید؟
زمان فراموشت نمی کند، زمانه نیز.
چند روز پیش در هنگام رانندگی و بعد از روز شلوغ و پرکار نمیدانم چرا یاد یک استاد جوان در دوران تحصیلم در دوره کارشناسی در دانشگاه شیراز افتادم. کسی که می توانست خیلی بزرگ باشد ولی زود از میان ما رفت. زنده یاد محمدهادی محسنی. فکر نمیکنم شما دانشجویانی که این سطور را می خوانید او را بشناسید و شاید استادان پیشکسوت او را به خاطر بیاورند. برایتان از او می نویسم. او که فقط شش ماه بود می شناختمش.
شناسایی و شناساندن بزرگان امری ضروری است
به خاطر دارم روزی به دنبال مطلبی از دکتر علی مزینانی بودم. تعریفشان را در کلاس شنیده بودم ولی متاسفانه توفیق شاگردی و حتی مکاتبه ایمیلی و ... با ایشان نداشتم. بهتر بگویم حتی در دورهای که ایشان میزیستند من کتابداری را هم نمیشناختم. اولین جایی که برای جستجو در مورد ایشان و فضائل اخلاقیشان گشتم همین اینترنت بود و موتورهای جستجو، بعد از کلی گشت و گزار و لینک و زیر لینک به یک نوشته بسیار کوتاه در مورد
الگوی دینی و عملی
درختان برگهای خود را وداع گفته بودند و آسمان رحمت الهی را بر زمین رهسپار کرده بود. آنروزها، دومین گام از دوره کارشناسی آغاز شده بود. قرار بود با استادی همراه شویم که از هر گوشه دانشکده، صحبت از دقت، نظم و منش دیندارانه ایشان بود.
فردی جدی در کار و پژوهش در عین حال صبور و مهربان
جلسه اول بود و دو سه روزی از آغاز ترم جدید گذشته بود. استاد بعد از احوالپرسی و اعتراضات ما به نمره و امتحان ترم پیش، گفت این ترم درس رده بندی کنگره رو با شما دارم. این درس دو واحد عملی است و یک واحد تئوری، برای بخش تئوری منبع اصلی شما کتاب ردهبندی کنگره است اثر دکتر زهیر حیاتی، اولین باری بود که اسمشان به گوشم خورده بود و البته بسیار مشتاق دیدار و آشنایی بیشتر، بعد از کلاس جستجویی در اینترنت کردم تا بیشتر در موردشان بدانم
درباره او...
مهری پریرخ از اوایل دهه 1350 هنگامی که دانشجوی دوره کارشناسی زبان و ادبیات انگلیسی بود جای ویژه ای در ذهنم داشت. دلیل آنهم آشکار است. او ورزشکاری بی نظیر در رشته های دو ومیدانی و نیز بسکتبال در دانشگاه فردوسی مشهد بود، "خستگی ناپذیر و پرتلاش"، اما بدون "های و هوی". ما که تماشاچی مسابقات آن روزگار بودیم بخوبی تفاوت وی با دیگران را دریافته بودیم.
در محضر یک دانشمند علم سنجی
شهریور سال 1382 بود که برای ثبت نام در دوره کارشناسی ارشد رهسپار اهواز و دانشگاه شهید چمران شدم. اولین باری بود که به این شهر میرفتم. هوای گرم و شرجی شهریورماه حسابی نفسم را گرفته بود. هر طوری که بود خودم را به دانشکده رساندم. مراحل انجام ثبت نام سریعتر از آن چیزی که فکر میکردم انجام شد.
بانوی مهر و عطوفت
او را مي شناختم، تلاش هايش را دوست داشتم و برايم شخصيت متفاوتي داشت! اما، در ارديبهشت ١٣٨٣ بود، در همايشي در اصفهان! به عشق شنيدن كلامش از ٧ صبح بي تاب بودم، ساعت ٨ صحبتش را شروع كرد، درباره ي حرفه و صفات كتابدار حرف زد!وقتي سخنان شيرين و جانبخشش تمام شد، واقعا حس مي كردم دو بال دارم و مي توانم پرواز كنم!
استاد علیبیگ: همیشه در تکاپو و حرکت
با راهاندازی مجله خبری یادداشتهای دانشجویی مجدد تصمیم به ادامه پروژه یادواره بزرگان شد و این پنجشنبه به رسم همیشه در مورد یکی از اساتید، حرفهمندان، پیشکسوتان و متخصصان حوزه علم اطلاعات و دانششناسی یادداشتی منتشر شده است. یادواره بزرگان این هفته با تلاش سرکار خانم دکتر مریم صراف زاده (استادیار گروه علم اطلاعات و دانش شناسی دانشگاه تهران) در مورد استاد بزرگوار محمدرضا علی بیگ عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران تنظیم شده است.
پی ساختمان پژوهش را نزنیم
مدتی پیش مطلبی را با عنوان زلزله پژوهش منتشر کردم که به لطف دوستان بازخوردهای خوبی گرفتم. برخی از دوستان موافق استفاده از کلمه زلزله پژوهش بودند و عدهای نیز مخالف، بعد از بحثهایی که داشتیم به این نتیجه رسیدیم که هر موضوعی که دیگران صرفاً در آن ورود کرده باشند و پژوهشی انجام داده باشند.
جواز پژوهش
از سری سلسله یادداشتهای پژوهش اینبار در پی ارائه یادداشتی در مورد جواز پژوهش هستیم. یعنی کسب مجوزهای لازم برای ساخت ساختمان پژوهش...
زلزله پژوهش نباشیم
سالهاست بعد از مطالعه بعضی کتابها و مقالههایی که در حوزه علمی علم اطلاعات و دانششناسی یا همان کتابداری و اطلاع رسانی، نوشته میشوند، یک سوال برایم پیش میآید، چی شد؟ اصلا هدف مقاله و کتاب چه بود و به کجا ختم شد؟
زمین پژوهش
دو یادداشت در مورد ساختمان پژوهش و زلزله پژوهش نوشتم و بازخوردهای خوبی هم دریافت شد، از اول سعی داشتم یادداشتها رو به سمتی ببرم که مشکلات پژوهشی رو مطرح کنیم. بعد از طرح مبحث ساختمان پژوهش چند بازخورد خوب دریافت کردم و تصمیم بر این شد که
فونداسیون ساختمان پژوهش
بعد از طرح مسائل مهم و نکاتی که باید در مراحل انتخاب حوزه موضوعی پژوهش (زمین پژوهش) و مجوز پژوهش (کسب آمادگی اخلاقی پژوهش) مورد توجه قرار گیرد، این بار به سراغ فونداسیون (پی ساختمان) پژوهش میرویم.
تحقیقات دانشجویی میتوانند مسائل مهم کشور را حل کنند
اهمیت پژوهش در سالهای اخیر که مسئلهی رشد علمی بر سر زبانها افتاده، بیش از گذشته زیر ذرهبین اهالی علم و دانش قرار گرفته است. یکی از شریانهای تولید علم، پژوهشهای دانشجویان، محققین و اساتید است که طبیعتا بنا به نیاز موجود صورت میگیرد و نتایج ان باید راهگشا باشند.
نقدی بر آموزش و پرورش
چندسالی است که به یمن همکاری با موسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان و داوری پروژههای دانشآموزی این موسسه، به صورت مستقیم و غیر مستقیم با دانشآموزان، معلمان و مدارس ارتباط دارم و هر از چند گاهی با این قشر در مورد مشکلات آموزشی به بحث مینشینم. نظر من همواره این است که گره کل مشکلات کشور اعم از مشکلات اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، به دست آموزش و پرورش باز میشود و اقدام صحیح آموزش و پرورش منجر به بهبود وضعیت کنونی میشود.
حال آموزش خوب نیست
بیایم قبل از اینکه مشکل حادتر شود و قبل از بدخیم شدن غده سرطانی راهکاری برای آن پیدا کنیم. وزیر محترم آموزش و پرورش در آغاز کار بسیار کارهای ارزشمندی انجام دادید و دل منتقدان آموزش و نخبگان را شاد کردید و کورسوی امید را در دل مردم زنده کردید. این بار هم آستین بالا بزنید این کشور به تدبیر شما نیاز دارد.
دانشآموزانی که دانشجو تربیت میشوند
این مساله تا حدی مهم است که دست بسیاری از موسسات آموزشی را از جیب خانوادهها کوتاه میکند و پدر و مادر مجبور نیستند سالانه هزینه زیادی را صرف خرید کتب کمک آموزشی و کتب گام به گام امتحان و بسیاری کتاب که در جهت بهبود عملکرد دانش آموز در فرایند نمرهگیری و قبولی بود، کنند.
جدیدالورودهای دانشگاه، نیازمند بازآموزی دوران مدرسه هستند
دانشجو در دو سه ترم بعد باز درگیر کنکور کارشناسی ارشد می شود و مساله آموزشش نیمه تمام میماند و نتیجه این میشود که ایران در میان 130 کشور در بحث ارتباط آموزش با اشتغال و بازار کار موفق به کسب رتبه 130 میشود!
عاشق یار مهربان هستیم، اما عشقمان پیدا نیست
با خواندن اخبار مربوط به سرانه مطالعه، در ذهن هر خوانندهای این سوال مطرح می شود که به راستی سرانه مطالعه در کشوری همچون ایران با فرهنگ غنی و تاریخ چند هزار ساله، چقدر است؟ ایرانی که سعدیها، خواجه نصیرها، مولویها، حافظها، دکتر حسابیها، و بسیاری از دانشمندان و اندیشمندان مطرح جهانی را در خود پرورانده است و یکی از کشورهای دارنده ادبیات غنی و گذشتهای روشن در ارتباط با کتاب و کتابت بوده است.
چگونه میتوان مفاخر ایران را بهطور تأثیرگذار به دانشآموزان معرفی کرد؟
به گزارش خبرگزاری ایمنا، در نظام آموزشی امروز، بازنگری اساسی در شیوههای آموزش مفاخر علمی، ادبی، فرهنگی و هنری ضرورتی انکارناپذیر است، رویکردهای سنتی که بر حفظ و تکرار اطلاعات تأکید دارند، نتوانستهاند پیوندی عمیق میان دانشآموزان و میراث غنی فرهنگیشان ایجاد کنند.
مهارتهای مورد نیاز برای احراز شغل
چند روز پیش در پیام رسان تلگرام سوالی از من پرسیده شده بود در مورد مشاغل کتابداری و اینکه میتوانند کجا و در چه حوزهای مشغول به کار شوند؟ پاسخ دادم مشاغل متعددی هست و می توانند براساس توانمندی و علاقهشان انتخاب کنند و مشغول به کار شوند. از خواندن پیام من به نظر می رسید شکه شدند و پرسیدند، مشاغل متعدد؟ میشود بفرمایید چه کارهایی؟؟
تغییر از انتظار برای شغل به ایجاد فرصت شغلی
اشتغال دانشجویان و فارغالتحصیلان رشته علم اطلاعات و دانششناسی (کتابداری و اطلاعرسانی سابق) سالهاست یکی از دغدغههای اصلی من بوده است. مدتی پیش پیامی از گروهی از دانشجویان و فارغالتحصیلان این رشته خطاب به استادان و مدیران دریافت کردم. همچنین پیامهای مشابهی از سوی دانشجویان و استادان دیگر هم رسید. حتی انجمن کتابداری ایران ...
باید برای آینده تلاش کرد
زندگی هم تمثیلی از فوتبال است. برای زندگی بهتر باید جنگید؛ برای رسیدن به شرایط بهتر باید جنگید. اگر نجنگیم محکوم به شکستیم. باید کفش آهنی به پا کرد و برای رسیدن به موفقیت تلاش کرد. اگر ده بار شکست خوردیم باز تا ثانیه آخر امیدمان را باید حفظ کنیم. هیچ چیزی معلوم نیست. ثانیهها در زندگی ما تصمیم میگیرند.
بازار کار، اشتغال، استخدام دغدغه جوانان امروز
برخی وقتها صحبتهای دانشجویان و دانشآموختگان به حق است و نمیشود به کارشان و نقدهایشان ایراد گرفت. جوان امروزی حق دارد؛ چون از بچگی به ما گفته شده است که اگر میخواهی زندگی خوبی داشته باشی پس بخوان، بخوان و بخوان.
دانشجویان، نخبگان و دانشآموزان نیازمند حمایتند
هر بار که مسئولیت داوری پروژهها را بر عهده میگیرم تمام فکر و ذهنم میشود، تمرکز و دقت بر روی کار بچهها، طرحهایی که هر کدام مسالهای پشت آن خوابیده و در پی حل معضلات جامعه است. از درمان سوختگی و بیماریها گرفته تا رفع آلودگی و بهینهسازی خاک و بسیاری ایدهها و طرحهای جدید و نوین که نخبگان و آیندهسازان مملکت به اندازه توانشان برای حل مشکلات کشور ارائه میکنند.
نخبگان علمی تاثیری در پیشرفت کشور ندارند/ امنیت شغلی نداریم
اواخر هفته گذشته بود که در مراسمی با حضور معاون رئیس جمهور از دانشجویان نمونه سال 95 تجلیل شد، در این مراسم تنی چند از این دانشجویان به بیان دیدگاه ها، مشکلات و دغدغه های خود شدند.
چگونه میتوان تفکر انتقادی و سواد اطلاعاتی را در محیطهای دانشگاهی احیا کرد و بیانگیزگی دانشجویان را از بین برد
در راستای ارتقای سواد اطلاعاتی و تفکر انتقادی دانشجویان، متخصصان حوزه علم اطلاعات و دانششناسی پیشنهاد ایجاد «پاتوقهای اطلاعاتی»، «میزگردهای ماهانه» و «تقویت روحیه پرسشگری در کلاسهای درس» در دانشگاهها را مطرح کردهاند. این طرح با هدف تقویت روحیه پرسشگری و خلاقیت دانشجویان و مقابله با چالشهای عصر دیجیتال، از جمله وابستگی به هوش مصنوعی و بی انگیزگی برای شرکت در کلاسهای حضوری، ارائه شده است.
حذف آزمونهای مقطع ابتدایی خوب یا بد؟؟؟ خاطرات دانش آموزی من
دیدم همه به سمت جلو درب مدرسه میدوند فهمیدیم که صف تشکیل شده است و باید خیلی سریع خودمان را به صف برسانیم. صف کلاسها به ردیف از کلاس اول به پنجم از سمت راست به چپ چیده میشد، ابتدا صف پسران تشکیل میشد و در کنار پسران به همان ترتیب صف دختران تشکیل میشد.
زندگی خوابگاهی
امروز کمی متفاوتتر از همیشه میخواهم بنویسم، علتش را هم نمیدانم. کتاب خود سرنوشت حرفهای استاد دکتر محمد حسین دیانی را ورق میزدم و جای جای کتاب برایم خاطرات کهنه را زنده میکرد. انگار زمان آن بود که به خود بنگرم و فراموش نکنم که کی بودم و از کجا آمدهام. ابتدا به بخشی از کتاب و زندگی دکتر دیانی اشاره میکنم و دوست دارم در ادامه به بحث در مورد دوران کوتاهی از زندگی خودم بپردازم.