استاد علی‌بیگ: همیشه در تکاپو و حرکت

با راه‌اندازی مجله خبری یادداشت‌های دانشجویی مجدد تصمیم به ادامه پروژه یادواره بزرگان شد و این پنجشنبه به رسم همیشه در مورد یکی از اساتید، حرفه‌مندان، پیشکسوتان و متخصصان حوزه علم اطلاعات و دانش‌شناسی یادداشتی منتشر شده است. یادواره بزرگان این هفته با تلاش سرکار خانم دکتر مریم صراف زاده (استادیار گروه علم اطلاعات و دانش شناسی دانشگاه تهران) در مورد استاد بزرگوار محمدرضا علی بیگ عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران تنظیم شده است.

بخش اول: دکتر مریم صراف‌زاده (استادیار گروه علم اطلاعات و دانش‌شناسی دانشگاه تهران)

افتخار شاگردی استاد علی‌بیگ را در سال‌های دور یعنی 1371 تا 1375 داشته‌ام اما هنوز حلاوت کلاس‌هایش و لذت آموختن از او جزو بهترین خاطرات دوره کارشناسی است. استاد علی‌بیگ را نه در هیچ کنفرانس و سمیناری می‌بینید و نه آن چنان دست به قلم است که از آثارش وی را بشناسید. انگار خودش هم نمی‌خواهد دیده شود.

یکی از تصاویری که هنگام اندیشیدن به استاد برایم تداعی می‌شود پله‌ها را دو تا دو تا بالا رفتن است. همیشه عجله داشت و تقریباً به‌جای راه رفتن می‌دوید. اما تا دلتان بخواهد برای دانشجو وقت داشت و گنجینه علم و تجربه‌اش را با سخاوت به روی همگان می‌گشود. با دانش دنیا به روز بود. در کلاس‌هایش همه چیز تازگی داشت. از شیوه تدریسش تا محتوایی که ارائه می‌کرد. در درس مرجع، جستجو در ایندکس مدیکوس و اکسرپتا مدیکا را که آن موقع چاپی‌اش در دسترس بود با چه اشتیاقی به ما می‌آموخت. در درس مجموعه‌سازی در همان بیست و اندی سال پیش از کارگزاران اطلاعاتی و نحوه خرید ارزی و کنسرسیوم و اصطلاحات رایج در سفارش نشریات برای ما صحبت می‌کرد و تجارب عملی خود از کار با کارگزاران را نقل می‌کرد. دانش و تجربه‌اش توام بود و درسش فقط نقل قول آن‌چه در کتاب‌ها نوشته شده‌اند نبود. ذکر مثال‌های عینی و ملموس از مسائل سفارش و خرید کتابخانه‌ای درس را برای ما جذابتر می‌کرد.

استاد علی‌بیگ را از نظر تواضع هم باید ستود. ساده است و بی‌تکلف و بی‌ادعا و صمیمی؛ بی‌هیچ توقعی برای جبران وقتی که برایت گذاشته یا دانشی که بذل کرده.

مطلبم را با توصیه خاطره انگیزی که از استاد در یکی از کلاس‌ها شنیدم به پایان می‌برم: وقتی در کتابخانه ای استخدام شدید همان اول کار نخواهید تغییر و تحول ایجاد کنید. بگذارید کمی آب‌بندی شوید بعد ...

 

 

بخش دوم: دکتر حمیده احتشام دکترای مدیریت اطلاعات سلامت دانشگاه علوم پزشکی تهران

در میان خاطرات تمام کسانی که کتابداری را در دانشگاه علوم پزشکی ایران آموخته‌اند یک نام مشترک می‌درخشد ”استاد محمدرضا علی‌بیگ”. استاد بزرگی که راز ماندگاریش نه در لابلای نسخه‌های سنگین دیویی و ال سی بود و نه در میان صفحات الریخ و ان. ال. ام.، آن‌چه در محضرش آموختیم نه فقط انتخاب نشریات ادواری بود و نه تنها مجموعه‌سازی کتابخانه‌های پزشکی و نه مرجع‌شناسی تخصصی.... استاد علی‌بیگ انسانیت را به ما آموخت درسی که هر استادی از عهده تدریس ان برنمی‌آید

بخش سوم: مریم‌السادات اعلم الهدایی کارشناس ارشد کتابداری و اطلاع رسانی پزشکی

یک جا بنویس که کلاسش این‌قدر جذاب بود که گذر زمان را نمی‌فهمیدیم و تنها کلاسی بود که وقتی تمام می‌شد، می‌گفتیم حیف چه زود گذشت.

بخش چهارم: لیلا بهادری کارشناس ارشد کتابداری و اطلاع‌رسانی

سال ۱۳۷۰ بود، سالی که برای اولین بار رشته کتابداری در شاخه پزشکی در دفترچه انتخاب رشته تجربی قرار داده شده بود و دست بر قضا من در این رشته پذیرفته شدم. یک نوجوان ۱۸ ساله که با سودای رشته پزشکی حال در یک رشته علوم انسانی تکلیف خود را نمی‌دانست. حس سردرگمی و بلاتکلیفی عجیبی داشتم. در میان این همه ناامیدی، درس یک استاد فرهیخته که با مهربانی بی‌دریغش همیشه پذیرا و همراه شاگردانش بود نور امید را در دل من تاباند. استادی که درسش درس از خود گذشتگی و انسانیت بود. او کسی نبود جز استاد محمدرضا علی‌بیگ، شخصیتی که وجودش مایه فخر و مباهات رشته کتابداری و اطلاع‌رسانی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی ایران بوده و هست. استاد علی‌بیگ با تدریس بی‌نظیر و اخلاق بی‌همتایش انگیزه خدمت‌رسانی را به عنوان یک کتابدار و اطلاع‌رسان پزشکی در وجود من بیدار کرد و اکنون پس از گذشت سال‌ها بر خود می‌بالم که یک کتابدار هستم.

سمانه نوذر فوق لیسانس کتابداری و اطلاع‌رسانی پزشکی از دانشگاه علوم پزشکی تهران

سال‌های 81-82 از دوران کارشناسی کتابداری در شاخه پزشکی ما در دانشکده پیراپزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی سعادت شاگردی ایشون رو پیدا کردیم. (اینجا جا داره داخل پرانتز این نکته رو اضافه کنم که اون دوران گروه کتابداری دانشکده ما خیلی لطف داشتند و اساتید مطرح و بزرگی رو برای تدریس به عنوان استاد مدعو دعوت کردند که به نظر من و سایر دوستانم از بزرگان این رشته و دلسوزان واقعی بودند). استاد علی‌بیگ، استادی همیشه پرانرژی و فعال، با لبخندی بر لب، بیشتر دوست بودند و معلمی همدل با شاگرد ولی به همان میزان سخت‌گیر و جدی در تدریس!

استاد علی‌بیگ برای درس مرجع‌شناسی تخصصی هر جلسه تکلیف به ما ارجاع می‌دادند و ما رو مجبور می‌کردند از کتاب‌های مرجعی که در دانشکده مدیریت دانشگاه علوم پزشکی ایران بود استفاده کنیم و پاسخ ها را تحویل‌شان دهیم. ما هم گروه گروه به کتابخانه دانشکده مدیریت رجوع می‌کردیم و همین رجوع ما باعث شناخت هم‌رشته‌ای‌های سال بالایی و هم‌سال‌مان شد برای دوستی‌های بعدی

چه میزان کپی که از کتاب‌های مرجع تخصصی نگرفتیم و سر کلاس با دستگاه ترنس پرنسی توضیح ندادیم و ... واقعا یادش به خیر...

استاد علی‌بیگ دغدغه کتابداری پزشکی رو هموارد داشته و دارند.

استاد علی‌بیگ همیشه در زمان تدریس از تجربیات حرفه‌ای خود و فراز و فرودهای کاری و ریسک‌های زندگی برای ما سخن‌ها گفتند.

استاد علی‌بیگ همیشه بیان می‌کردند "زمانی‌که وارد بازار کار شدید؛ تمام تلاشتون رو بکنید که در محیط اداری حل نشید!" و تاکید می‌کردند که برای رسیدن به موفقیت در حرفه همیشه حداکثر تلاشمون رو بکنیم.

شاید آن زمان مفهوم این جمله به ظاهر ساده را نفهمیدیم و یا می‌گفتیم مگه میشه که بر خلاف آنچه نمی‌خواهیم شویم؛ ولی واقعیت اینه که این عبارت "حل نشدن در محیط اداری" را تازه درک می‌کنم که چقدر سخته! اصلا امکانش هست؟ البته که امکانش بوده که استاد چنین گفت ولی خیلی خیلی سخته و آدم رو آبدیده می‌کنه.

چندبار خدمتشون عرض کردم استاد چرا در انجمن‌ها شما رو نمی‌بینیم؟ شمایی که دغدغه‌تون همیشه رشته کتابداری و حرفه‌تونه؟ و هر دفعه از پاسخ به آن طفره می‌رفتند!

مجددا در سال‌های 87-90 خوشبختانه شانس شاگردی در دوران کارشناسی ارشد کتابداری و اطلاع‌رسانی پزشکی با این استاد بزگوار را پیدا کردم. روزآمدی ایشون در سطح دانش به روز کتابداری پزشکی همیشه قابل تحسین و تحیر من بوده و هست.

برایشان طول عمر باعزت و سربلندی از درگاه احدیت خواستاریم.