استاد علی آدینه قهرمانی، دلسوز، جدی و پرتلاش؛

نوشتن در باب استاد برای بنده، به عنوان کوچکترین شاگردشان شاید شایسته نباشد اما با کسب اجازه از بزرگان و استاد عزیزم می خواهم چند کلمه در باب تاثیری که ایشان در دوران دانشجویی و حمایتهای بی دریغشان در طول این مدت آشنایی به حقیر داشتند با شما خوانندگان محترم در میان بگذارم. سال 1384 در ترم یک اولین بار با درس مجموعه سازی یک: انتخاب و سفارش رسما شاگرد استاد شده و از همان ابتدا با خصوصیاتی مثل جدیت، دلسوزی، اندیشمندی، دانشمندی و تبحر استاد آشنا شدم. به یاد دارم استاد همیشه در تمامی دروس تدریسشان جلسه اول را به معنای واقعی به تبیین درس اختصاص داده و طرح درس را به صورت برگه چاپی برای تک تک دانشجویان توزیع مینمودند و به بررسی ریز مفاد آمده در آن میپرداختند. معمولا ترم یک برای دانشجویان رشته ما و اغلب رشتهها خیلی مهم بوده و در این ترم دانشجویان با فضای رشته و اساتیدی که در طول دوره با آنها درس خواهند داشت آشنایی پیدا میکنند و زیرنگاهی به رفتار و منشهای استادان خود هم دارند. بنده نیز در همان دوران، استاد علی آدینه قهرمانی را برای خود الگو قرار داده و سعی داشتم هر روز از ایشان یاد بگیرم. اما داستان از آنجا شروع میشود که در کلاسهای استاد شما علاوه بر یادگیری تخصصی درس، استفاده بجا و تاثیربخش از شواهدی مثل امثال و حکم، حرفهای عامیانه و مانند آن را در کلام پرنفوذ ایشان مییابید که حقیقتا جانی تازه در روح انسان میآفریند. همین مورد باعث میشود هم دانشجویان ششدانگ حواسشان به سخنان استاد باشد هم باعث فراگیری و به یادسپاری بهتر مطالب در قالب شواهد نام آشنا شود. از دیگر ویژگیهایی که از استاد به یاد دارم خاطرم نمیآید ایشان خارج از تخصص وعلاقه خود به تدریس دروس مجموعهسازی، مرجعشناسی، سازماندهی مواد (فهرستنویسی و ردهبندی) و پایگاههای اطلاعاتی، دروس دیگری را تدریس نمایند. یعنی با توجه به اینکه سالیان سال در درسهایی که نام آنها رفت استاد مطالعه نموده بودند و دریافتها و تجارب خود را در قالب جزوههای بسیار ارزشمند برای دروس مرجعشناسی، اصول کار مرجع و سازماندهی و کتابهایی برای حوزه سازماندهی اعم از فهرستنویسی و ردهبندی تألیف نمودهاند که سالها جزو معدود منابع موجود به زبان فارسی مورد استفاده دانشجویان و حرفهمندان علوم کتابداری و اطلاعرسانی (علم اطلاعات و دانششناسی) قرار گرفته و الان هم استفاده میشوند. از خصوصیات دیگر ایشان میتوان به دلسوزی و بزرگمنشی اشاره کرد. بر این ویژگی استاد، تمامی دانشجویانی که با وی رابطه استاد شاگردی داشتند میتوانند صحه بگذارند. استاد در خارج از کلاس و در اتاقشان پذیرای راهنمایی دلسوزانه شاگردانشان بودند. ذکر خاطرهای از تاثیر ایشان بر حقیر شاید جالب باشد. آخرای ترم یک، روزی بعد از پایان کلاس در راهرو پشت سر استاد داشتم با حالت بیروح و سردرگم به سمت اتاقشان حرکت میکردم که استاد مرا در آن حال دیده و جویای علت حال پریشانم شدند. با درماندگی و صدای لرزان به استاد گفتم آخه استاد... گفتند چی شده؟ مشکلی پیش آمده؟ گفتم من دیپلمم علوم تجربی بود و از آن گروه آزمایشی به این رشته آمدهام. گفتند خب چه ایرادی دارد؟ و یادمه این جمله را بیان کردند که خود ایشان هم شرایط بنده بودند و تازه اشاره کردند همسر محترمشان داروساز هستند (همه این موارد با لبخند بیادماندنی ایشان که شاگردانشان به خوبی میدانند منظور من چیست همراه بود) و نشستند پدرانه تجربیات ارزشمند و ناب خود از رشته کتابداری را درباره لطف بودنشان در این رشته و تاثیراتی که بر خود و دیگران (همکاران دانشگاهی و آشنایان) گذاشتهاند به زبان قابل فهم برای یک دانشجوی ترم یک کارشناسی بازگو کردند. بدون اغراق بگویم فقط و فقط تنها دلیل ماندنم در این رشته همان حرفهای ایشان – احتمالا در بعدازظهر یکی از روزهای پاییز دلگیر 1384- و دلسوزیها و حمایتهای همیشگیشان در طول دوران شاگردی و بعد از آن بوده و هست. از ترمهای بعد هر فرصتی، گاه در کلاس درس، گاه در اتاق ایشان و گاهی در مقطعی در اتاق ریاست آموزش دانشکده که مسئولیت آن را به عهده داشتند، به شاگردی ایشان مشغول بودم و هر سخنی که به مثابه دُرّ گرانبهایی برای بنده بود به گوش جان میسپردم و یادداشت میکردم. از پیگیریهای ایشان درباره دانشجویانشان برای ادامه تحصیل و تبدیل شدن به فردی بهتر در جامعه هر چه بگویم کم است. استاد دلسوزانه و با نکتهسنجی ما را هدایت نمودند تا برای ادامه تحصیل جدی بوده و این مهم را به سرانجام برسانیم. اما استاد کسی بودند که در زندگیشان هیچ وقت به حداقلها قانع نشده و هیچ موقع از تلاش و کوشش دست برنداشتند که به حق پشتکارشان مثال زدنی بوده و هست. آنهایی که با استاد آشنایی دارند میدانند که ایشان چه زحماتی را برای گروه علم اطلاعات و دانششناسی دانشگاه تبریز و دانشگاههای هم جوار چه در تهیه منابع و امکانات و زیرساختهای آزمایشگاهی گروه و چه در تربیت شاگردان دیروز و استادان امروز دانشگاههای سرتاسر کشور علی الخصوص دانشگاههای شمالغرب کشور و همجوار استان متحمل زحمت شدهاند که امروز تاثیربخشی آن را در رشته و حرفه مشاهده میکنیم. استاد عزیزم با افتخار و برای همیشه شما در اذهان ما بودید، هستید و خواهید بود. باشد که دلسوزیها و حمایتهای بی دریغتان را همیشه به یاد داشته باشیم و همیشه دستبوس شما معلم واقعی علم و ادب و استادانی همچون شما باشیم. با آرزوی سلامتی و طول عمر با عزت.
شاگرد کوچک و همیشگیتان – رضا اکبرنژاد – چهارمین روز از آذرماه یکهزار و سیصد و نود و هفت هجری شمسی